تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان حضرت
رقیه خاتون طفل
سه ساله امام
حسین و
آدرس
yaroghayi.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
پایان غروب تنهایی
اي تو پايان غروب سرد تنهايي ما
بر كوير خشك جانها زمزم دشت صفا
آفتاب حسن رويت صبح هر آدينهاي
نور باران مينمايد اين دل ويرانه را
بي تو سرسبزي بستان رنگ پاييزي گرفت
بي تو پژمردند گلهاي گلستان خدا
ميشود آيا ببينم آن سوار سبزپوش
ميشود گر لحظهاي از خويشتن گردي جدا
گفته بودي كز گلي فصل بهار آيا رسد؟
با گل نرگس بهار آيد به جمله فصلها
واي بر من در كنار خويشتن جا ماندهام
كاش ميشد يك دمي از اين قفس گردم رها
اي كه يادت نخل جان را استقامت ميدهد
بين كه نخل كشور دل رو نهاده در فنا
ديو شب را بين بسي گردن فرازي ميكند
سخره «هل من مزيد»ش نسل پاك مرتضي
دل اسير فتنه دجال يك چشم عنود
تيغ «جاءالحق» برآور، فتنه را رسوا نما
شناخت حجت خدا و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اولین و مهم ترین وظیفه یک منتظر، کسب معرفت نسبت به وجود امام و حجت زمان خویش است. معرفت امام زمان در هر زمانی نقش محوری در تحقق ایمان دارد. وجود همه معرفت ها بدون معرفت امام زمان شخص، برای وی بی فایده است و او را از بی دینی و گمراهی خارج نمی سازد. کسی که امامان منصوب از جانب خدا را قبول دارد، لازمه اش این است که به آخرین آنها که پیشوای زنده و حاضر در این زمان است، معتقد باشد و قبول داشتن پیشوایان قبلی بدون اعتقاد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بی فایده است و برای او سودی ندارد. آنچه انسان را از بی دینی و اعتقاد جاهلی به نور ایمان و هدایت الهی می رساند فقط و فقط معرفت امام زمان شخص می باشد، چنانکه؛
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. (کمال الدین، باب 38، ح9، چاپ دارالکتب اسلامیه، 1395 ه.ق- الغدیر، ج10، ص360، چاپ دار الکتب العربی، 1387ه.ق)
امام باقر علیه السلام فرمودند: بنده ایمان نخواهد آورد مگر آنکه معرفت خدا و رسول او و همه امامان و معرفت امام زمان خود را داشته باشد و به آن حضرت رجوع کند و تسلیم ایشان باشد. (اصول کافی،ج1، ص180، کتاب الحجة، باب معرفت الامام، ح2، چاپ دارالکتب اسلامیه، 1348ه.ش)
بنابراین معرفت خدا و رسول اگر به معرفت امام زمام عجل الله تعالی فرجه الشریف منتهی نشود، به حال انسان فایده ای نخواهد داشت و او را دیندار نمی کند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: منظور از جاهلیت(مرگ جاهلی) در حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، جاهلیت کفر و نقاق و گمراهی است. (اصول کافی، ج1، کتاب الحجة، ص377، ح3، چاپ 1348ه.ش)
پس عدم معرفت نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نتیجه اش کفر و نفاق و گمراهی است. در حقیقت ، با نشناختن و تسلیم نشدن به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انسان همه چیز را از دست می دهد. همه کارهای خوب و اعمال نیک، در صورت معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از انسان پذیرفته می شود و در غیر این صورت هیچ کدام مقبول نیست.
امام صادق علیه السلام فرمودند: امام خود را بشناس، زیرا هر گاه امام خود را شناختی تقدم یا تأخر این امر(فرج) زیانت ندهد.(اصول کافی، ج2، کتاب الحجة، ح945)
امام صادق علیه السلام در مورد کم ترین حد معرفت امام فرمودند: که بدانید امام مساوی و هم درجه پیامبر است مگر در درجه نبوت، امام وارث پیامبر است و اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول است و باید در هر امری به سخن و فرمان او عمل کرد و تسلیم او شد.(بحارالانوار، ج36، ص407، ح16)
انواع معرفت
معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دو حالت دارد:
1- شناخت نام و نصب ایشان
2- شناخت صفات و ویژگی های حضرت(حالت دوم در عصر غیبت بیشتر مورد اهمیت است)
وظیفه ما انسان ها تسلیم نسبت به کمالات الهی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قبول نمودن آنهاست، پس می توان گفت: «معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، یعنیتسلیم بودن در برابر او است»
وظایف انسان در قبال معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
1- اعتقاد به اینکه جز مقام نبوت، سایر خصوصیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یافت می شود. یعنی تمام کمالات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اعمّ از علم، عصمت، ولایت و ... همگی را امام علیه السلام داراست و وارث همه صفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
2- اطاعت از امام علیه السلام در حقیقت اطاعت از خدا و رسول او می باشد.
3- در هر چیزی بدون استثنا باید تسلیم نظر امام علیه السلام بود، یعنی اگر در موردی نظر آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای ما مشخص شد، دیگر تردیدی در عمل به آن نداشته باشیم و پذیرفتن نظر امام علیه السلام برای ما سخت و سنگین نباشد، بلکه به راحتی سر تسلیم به ایشان بسپاریم، چه مسئله برای ما و از دیدگاه ما روشن باشد و چه نباشد.
4- باید همه چیز را به ایشان ارجاع داد، یعنی در هر مسئله ای اعم از اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و فردی اولین قدم مراجعه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
5- پس از رجوع به امام باید نظر ایشان را برگرفت، نباید طبق سلیقه و رأی و نظر خود عمل کرد.
پس حد معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در انسان به میزان تحقق این 5 مورد بستگی دارد. هر مقدار این موارد در ما کامل تر و عمیق تر باشد، معرفت بالاتر است و هر قدر ناقص تر و کم تر باشد به همان اندازه معرفت هم ناقص است، لذا به صرف ادعا و شناخت ظاهری نمی توان ادعای معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را کرد.
نقش دعا در کسب معرفت
امام صادق علیه السلام فرمودند:اگر زمان غیبت را در ک کردی این دعا را بخوان:
«اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَک، فَاِنََّکَ اِن لَم تُعَرِّفنی نَفسَک، لَم اَعرِف نَبیَّک، اللّهُمَّ عَرُّفنی رَسولَک فَاِنَّکَ اِن لَم تُعَرِّفنی رَسولَک لَم اَعرِف حُجَّتّک، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَاِنَّکَ اِن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتّک ضَلَلتُ عَن دینی»
«خدایا معرفت خود را به من ارزانی دار که اگر خود را به من معرفی نکنی من پیامبرت را نمی شناسم. خدایا معرفت رسول خود را به من ارزانی دار که اگر رسولت را به من معرفی نکنی من حجت تو را نمی شناسم. خدایا معرفت حجت خود را به من عطا فرما که اگر حجت خود را به من معرفی نکنی از دین خود گمراه می شوم.»
در این سفارش امام صادق علیه السلام دو نکته جلب توجه می کند:
اول اینکه: حضرت دستور دعا می دهند و اینکه باید در خانه خدا رفت و از او طلب دستگیری و نجات کرد و این مطلب بسیار مهمی است. اگر کسی ذرّه ای به خودش یا به دیگرانی که مثل او هستند متکی باشد و بخواهد روی اعمال خود حسابی باز کند و اطمینانی – هر چند کم- به آنچه می داند و یا خدمت هایی که کرده و امثال آن داشته باشد، همین اعتماد و توکل کردن به غیر خدا باعث لغزش و سقوط او در وادی هلاکت و بی دینی می شود. اگر خداوند لحظه ای انسان را به خودش واگذار کند و توفیقات خود را از او صلب نماید، در آن صورت هیچ یک از اعمال انسان به کارش نمی آید.
«مَن یَهد الله فَهُوَ المُهتَد وَ مَن یضلل فَلَن تَجِدَ لَه وَلیّا مُرشِدا»کهف 17
«هر کس را خداوند هدایت کند هدایت شده، و کسی را که خداوند گمراه کند، هیچ سرپرست ارشادکننده ای نخواهد داشت.»
باید توجه داشت که اضلال خدا به معنای صلب توفیق و رها کردن شخص به حال خویش است. بنابراین باید فقط به فضل و عنایت خداوند تکیه کرد و به آن بابی که او برای هدایت و دستگیری گشوده است، رجوع نمود، که این باب، همان وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
دومین نکته: محتوی این دعای شریف است که شامل معرفت خدا، معرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و معرفت امام علیه السلام می شود. این امور اصول دین هستند وسایر مسائل، فروع دین محسوب می شوند. پس نتیجه می گیریم که اگر کسی معرفت امام زمان خویش را داشته باشد و به ولایت او پای بند گردد در واقع آن دو معرفت قبلی را هم به دست آورده است. بنابراین، معرفت خدا جزو معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف محقق نمی شود و از همین جهت است که امام حسین علیه السلام، معرفت خدا را در حدیث ذیل به معرفت امام زمان تفسیر کرده اند.
امام صادقعلیه السلام فرمودند: روزی حسین بن علی علیهما السلام نزد اصحاب خود آمد و بعد از حمد خدای عزوجل و صلوات بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند، ای مردم قسم به خدا، خدا بندگان را نیافرید مگر برای اینکه معرفت به او پیدا کنند پس وقتی معرفت او را یافتند، به عبادت او بپردازند، پس با بندگی او از بندگی غیر او بی نیاز شوند. آنگاه مردی از ایشان پرسید: پدر و مادر فدای شما شوند ای پسر رسول خدا، معرفت خدا چیست؟ فرمودند: معرفت اهل هر زمانی امام زمان خویش را که اطاعت او بر ایشان واجب است.(بحارالانوار، ج23، ص93، ح40، چاپ مکتب الاسلامیة، 1397ه.ق)
پس می توان گفت که اگر کسی امام خود را آنچنان که باید بشناسد و تسلیم او گردد، برترین چیزی که به هدایتگری امام علیه السلام نصیب او می شود، حفظ شدن در مسیر معرفت خدای متعال و رسیدن به درجات بالاتر آن می باشد که این خود سرچشمه همه فضایل است. بنابراین معرفت امام زمان منشأ و منبع همه خیرات و تضمین کننده سعادت کامل اوست.
درباره سنّ شريف حضرت رقيه (عليهاالسلام) در ميان تاريخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ايشان را بپذيريم، مشهور اين است که ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.
بر اساس نوشتههاي بعضي کتابهاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام)، امّ اسحاق است که پيشتر همسر امام حسن مجتبي (عليهالسلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليهالسلام) به عقد امام حسين (عليهالسلام) درآمده است.(1) مادر حضرت رقيه(عليهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار ميآيد. بنا به گفته شيخ مفيد در کتاب الارشاد، کنيه ايشان بنت طلحه است.(2)
نام مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) در بعضي کتابها، امجعفر قضاعيّه آمده است، ولي دليل محکمي در اين باره در دست نيست. هم چنين نويسنده معالي السبطين، مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر يزدگرد سوم پادشاه ايراني، معرفي ميکند که در حمله مسلمانان به ايران اسير شده بود. وي به ازدواج امام حسين (عليهالسلام) درآمد و مادر گرامي حضرت امام سجاد (عليهالسلام) نيز به شمار ميآيد.(3)
اين مطلب از نظر تاريخ نويسان معاصر پذيرفته نشده؛ زيرا ايشان هنگام تولد امام سجاد (عليهالسلام) از دنيا رفته و تاريخ درگذشت او را 23 سال پيش از واقعه کربلا، يعني در سال 37 ه .ق دانستهاند. از اين رو، امکان ندارد او مادر کودکي باشد که در فاصله سه يا چهار سال پيش از حادثه کربلا به دنيا آمده باشد. اين مسأله تنها در يک صورت قابل حل ميباشد که بگوييم شاه زنان کسي غير از شهربانو (مادر امام سجاد (عليهالسلام)) است.
رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است.(4) گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين(عليهالسلام) کمتر به چشم ميخورد و به اذعان برخي منابع، احتمال اين که ايشان همان فاطمه بنت الحسين (عليهالسلام) باشد، وجود دارد.(5) در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (عليهالسلام) دو اسم داشتهاند و امکان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد.
گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاريخ آمده است: «در ميان کودکان امام حسين (عليهالسلام) دختر کوچکي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (عليهالسلام) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست ميداشتند، هر فرزند دختري که خدا به ايشان ميداد، نامش را فاطمه ميگذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (عليهالسلام) وي را علي ميناميد».(6) گفتني است سيره ديگر امامان نيز در نام گذاري فرزندانشان چنين بوده است.
اين نام ويژه تاريخ اسلام نيست، بلکه پيش از ظهور پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) نيز اين نام در جزيرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام يکي از دختران هاشم (نياي دوم پيامبر (صلي الله عليه و آله)) رقيه بود که عمه حضرت عبداللّه، پدر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به شمار ميآيد.(7)
نخستين فردي که در اسلام به اين اسم، نام گذاري گرديد، دختر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت خديجه بود. پس از اين نام گذاري، نام رقيه به عنوان يکي از نامهاي خوب و زينت بخش اسلامي درآمد.
اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) نيز يکي از دخترانش را به همين اسم ناميد که اين دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقيل (عليهالسلام) درآمد. اين روند ادامه يافت تا آن جا که برخي دختران امامان ديگر مانند امام حسن مجتبي (عليهالسلام)،(8) امام حسين (عليهالسلام) و دو تن از دختران امام کاظم (عليهالسلام) نيز رقيه ناميده شدند. گفتني است، براي جلوگيري از اشتباه، آن دو را رقيه و رقيه صغري ميناميدند.(9)
در بعضي کتابهاي تاريخي، نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) آمده، ولي در بسياري از آنها نامي از ايشان برده نشده است. اين احتمال وجود دارد که تشابه اسمي ميان فرزندان امام حسين (عليهالسلام)، سبب پيش آمدن اين مسأله شده باشد. هم چنان که بعضي از کتابها به اين مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آنها، حضرت رقيه (عليهاالسلام) همان فاطمه صغري (عليهاالسلام) است. در چگونگي درگذشت ايشان نيز اختلاف نظر وجود دارد که در اين جا به اين دو مسأله خواهيم پرداخت.
طرح بحث
براي روشن شدن اين مطلب، بحث را با طرح يک پرسش بنيادين و بسيار مشهور آغاز ميکنيم که: آيا نبودن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسين (عليهالسلام) در کتابهاي معتبري چون ارشاد مفيد، اعلام الوري، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ دلالت دارد؟
با بيان چند مقدمه، پاسخ اين پرسش به خوبي روشن ميشود:
1) در دوره زندگاني ائمه اطهار (عليهمالسلام) و در صدر اسلام مسائلي مانند کمبود امکانات نگارشي، اختناق شديد حکمرانان اموي، کم توجهي به ثبت و ضبط جزئيات رويدادها، فشار حکومت بر سيره نويسان، جانب داريها و... سبب بروز بعضي اختلافات در نقل مطالب تاريخي ميشده است.
2) در اثر تاخت و تازها و وجود بربريت و دانش ستيزي بعضي حکمرانان، بسياري از منابع ارزشمند از ميان رفته است. به همين دليل، اين گمان تقويت ميشود که چه بسا بسياري از اين اسناد و منابع معتبر، در جريان اين درگيريها، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
3) تعدد فرزندان، تشابه اسمي و به ويژه سرگذشتهاي شبيه در مورد شخصيتهاي گوناگون تاريخي و گاه وجود ابهام در گذشتهها و پيشينه زندگي افراد، امر را بر تاريخ نويسان مشتبه کرده است. همان گونه که اين مسأله در مورد ديگر شخصيتهاي تاريخي ـ حتي در جريان قيام عاشورا ـ نيز به چشم ميخورد.
4) همان گونه که پيشتر گفته شد، امام حسين (عليهالسلام) به دليل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گراميشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علي ميگذاشتند. اين امر خود منشأ بسياري از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگاني فرزندانِ امام حسين (عليهالسلام) گرديده است. قراين و شواهدي نيز در دست است که رقيه (عليهاالسلام) را فاطمه صغيره ميخواندهاند. احتمال دارد همين موضوع سبب غفلت از نام اصلي ايشان شده باشد.(10)
بنابراين، نيامدن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام)، در کتابهاي تاريخي، اگر چه شک در وجود تاريخي او را بسيار تقويت ميکند، اما هرگز دليل بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ نيست. افزون بر آن، مهمترين دليلِ فراموشي يا کم رنگ شدن حضور اين شخصيت، زندگاني کوتاه ايشان است که سبب شده ردّ کمتري از ايشان در تاريخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علي اصغر (عليهالسلام) نيز به جرأت ميتوان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسيار بر اين جريان نبود، نامي از حضرت علي اصغر (عليهالسلام) نيز امروز در بين کتابهاي معتبر شيعه به چشم نميخورد؛ زيرا تاريخنويسي فني است که با جمع آوري اقوال سر و کار دارد که بسياري از آنها شاهد عيني نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعي که در آن مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد، درستي و يا نادرستي آن از حيث ثقه بودن راوي است که البته اين موضوع فقط در تاريخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حديث، معرفهها و مشخصههاي ديگري نيز براي سنجش درستي اخبار، موجود ميباشد که خبر را با تعادل و نيز تراجيح، علاج معارضه و تزاحم، بررسي دلالت و عملياتهاي ديگر مورد بررسي قرار ميدهند.
افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوي نيز بر اثبات وجود ايشان در تاريخ ذکر شده است. ابتدا گفتگويي که بين امام و اهل حرم در آخرين لحظات نبرد حضرت سيدالشهدا (عليهالسلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ ميدهد. امام رو به خيام کرده و فرمودند: "اَلا يا زِينَب، يا سُکَينَة! يا وَلَدي! مَن ذَا يَکُونُ لَکُم بَعدِي؟ اَلا يا رُقَيَّه وَ يا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِيعَةُ رَبِّي، اَليَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ"؛ اي زينب، اي سکينه! اي فرزندانم! چه کسي پس از من براي شما باقي ميماند؟ اي رقيه و اي امکلثوم! شما امانتهاي خدا بوديد نزد من، اکنون لحظه ميعاد من فرارسيده است.(11)
هم چنين در سخني که امام براي آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان ميفرمايد، آمده است: «يا اُختَاه، يا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ يا زَينَب وَ اَنتِ يا رُقَيّه وَ اَنتِ يا فاطِمَه و اَنتِ يا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَيَّ جَيباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَيَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَليَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد.(12)
در مورد تشابه اسمي رقيه (عليهاالسلام) و فاطمه صغيره به يک جريان تاريخي اشاره ميکنيم. مسلم گچکار از اهالي کوفه ميگويد: «وقتي اهل بيت (عليهمالسلام) را وارد کوفه کردند، نيزه داران، سرهاي مقدس شهيدان را جلوي محمل زينب (عليهاالسلام) ميبردند. حضرت با ديدن آن سرها، از شدت ناراحتي، سرش را به چوبه محمل کوبيد و با سوز و گداز شعري را با اين مضامين سرود:
اي هلال من که چون بدر کامل شدي و در خسوف فرورفتي! اي پاره دلم! گمان نميکردم روزي مصيبت تو را ببينم. برادر! با فاطمه خردسال و صغيرت، سخن بگو که نزديک است دلش از غصه آب شود. چرا اين قدر با ما نامهربان شده اي؟ برادرجان! چقدر براي اين دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولي او جوابش را ندهد.»(13)
حضرت زينب (عليهاالسلام) در اين شعر از رقيه (عليهاالسلام) به فاطمه صغيره ياد ميکند و اين مسأله را روشن ميکند که فاطمه صغيره که در بعضي از کتابها از او ياد شده، همان دختر خردسالي است که در خرابه شام جان داده است.
قديميترين کتابي که از حضرت رقيه (عليهاالسلام) به عنوان دختر امام حسين) عليهالسلام) ياد کرده است و شهادت او را در خرابه شام ميداند، همين کتاب است. اين کتاب، اثر عالم بزرگوار، شيخ عمادالدين الحسن بن علي بن محمد طبري امامي است که به امر وزير بهاءالدين، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاري آن به کامل بهائي از آن روست که به امر بهاءالدين نگاشته شده است.
اين کتاب در سال 675 هجري قمري تأليف شده و به دليل قدمت زيادي که دارد، از ارزش ويژهاي برخوردار است؛ زيرا به جهت نزديک بودن تأليف يا رويدادهاي نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در اين راستا ـ حايز اهميت است و منبعي ممتاز به شمار ميرود و دستمايه تحقيقات بعدي بسيار در اين زمينه قرار ميگرفته است. شيخ عباس قمي در نفس المهموم و منتهي الامال، ماجراي شهادت حضرت رقيه (عليهاالسلام) را از آن کتاب نقل ميکند. هم چنين بسياري از عالمان بزرگوار مطالب اين کتاب را مورد تأييد، و به آن استناد کردهاند. اين نگارنده، کتاب ديگري به نام بشارة المصطفی (صلي الله عليه و آله) لشيعة المرتضي (عليهالسلام) دارد که در اين کتاب نيز به برخي رويدادهاي پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولين منبعي که در آن تصريح شده که اسيران کربلا در اربعين اول، بر سر مزار شهداي کربلا نيامدهاند، همين کتاب ميباشد. او جرياني را از عطيه (14) دوست جابربن عبدالله انصاري نقل ميکند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسين (عليهالسلام) و شهيدان کربلا حاضر شده، اولين زائرين قبر او در نخستين اربعين حسيني ميگردند. اما نگارنده سخني از ملاقات جابر با اسيران کربلا به ميان نميآورد و بر خلاف آنچه در برخي مقتلها نگاشته شده، هيچ ملاقاتي در اين روز بين او و اسيران کربلا صورت نميگيرد. اين موضوع نيز نقطه عطف ديگري در امتياز و برتري اين کتاب ميباشد.
يکي ديگر از کتابهاي کهن که در اين زمينه مطالبي نقل نموده، کتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. بايد دانست احاطه ايشان به متون حديثي و تاريخي اسلام و شيعه، ممتاز و چشمگير است. وي مينويسد: «شب عاشورا که حضرت سيدالشهداء (عليهالسلام) اشعاري در بي وفايي دنيا ميخواند، حضرت زينب (عليهاالسلام) سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام (عليهالسلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد [و خويشتن دار باشيد].»
بنابر نقل ايشان، نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) بارها بر زبان امام حسين (عليهالسلام) جاري شده است. اين مطلب در مقتل ابومخنف نيز هست که حضرت پس از شهادت علي اصغر (عليهالسلام)، فرياد برآورد: «اي ام کلثوم، اي سکينه، اي رقيه، اي عاتکه و اي زينب! اي اهل بيت من! خدانگهدار؛ من نيز رفتم». اين مطلب را سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ينابيع المودة از مقتل ابومخنف نقل ميکند.
از آيت الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني (ره) در مورد حضرت رقيه (عليهاالسلام) و مرقد ايشان در دمشق و هم چنين داستان تعمير قبر حضرت که به دستور خود ايشان، به وسيله روياي صادقهاي انجام گرفت، پرسيدند. ايشان فرمود:
اين گونه مطالب که نقل شده است، هيچ گونه محال بودني از نظر عقلي ندارد؛ لکن از اموري که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نيست.
1 ـ الاربلي، علي بن عيسي، کشف الغمة في معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشي اسلاميه، بيتا، ج2، ص216 ؛ الطبرسي، ابوعلي فضل بن الحسن، اعلام الوري بأعلام الهدي، بيروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.
2 ـ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوري، ص251.
3 ـ حايري، محمد مهدي، معالي السبطين، قم، منشورات الرضي، 1363 ه . ش، ج2، ص214.
4 ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت، دار احياءالتراث العربي، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.
5 ـ نظري منفرد، علي، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقي ص518.
6 ـ ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.
7 ـ همان، ج15، ص39.
8 ـ الارشاد، ج2، ص22.
9 ـ همان، ص343.
10ـ محمدي اشتهاردي، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقيه (عليهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.
11ـ جمعي از نويسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسين (عليهالسلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.
12 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدين، اللهوف علي قتلي الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوري، ص 236،(با اندکي تغيير(.
13ـ قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبةالاسلامية، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115<span style="fo